گروه کوهنوردی بزرگخو ناصری(کارگران)

گروه کوهنوردی بزرگخو ناصری(کارگران)

اخبار فعالیتهای گروه و مطالب مرتبط با ورزش کوهنوردی
گروه کوهنوردی بزرگخو ناصری(کارگران)

گروه کوهنوردی بزرگخو ناصری(کارگران)

اخبار فعالیتهای گروه و مطالب مرتبط با ورزش کوهنوردی

صعود بدون بازگشت"مجوزهای توخالی، بلای جان کوهنوردان

 منبع : ایران ورزشی

 

http://www.iran-varzeshi.com/1392/6/31/IranSport/4615/Page/5/IranSport_4615_5.pdf

صعود بدون بازگشت 

ایران ورزشی - با کسب مجوزهای

شورای برون مرزی و طی کردن همه مراحل

بروکراسی لازم عازم سفر شد تا جایی که

هیچ حرف و حدیثی باقی نماند. به هر

حال صعود به یکی از بلندترین قل ههای

جهان خطرات خاص خود را دارد و همیشه

پایان صعودهای این چنینی شیرین نخواهد

بود. جعفر ناصری با علم به تمام خطرات

احتمالی اما باروبنه اش را جمع کرد و برای

فتح قله ماناسلو عزم خود را جزم کرد و

در تاریخ 10 / 1/ 90 جهت صعود به قله

8163 متری در کشور نپال اقدام نمود.

حرکتی برای صعود اما بدون بازگشت.

داستان صعود و عدم بازگشت ناصری هم

پایان تلخی داشت به مانند سه کوهنورد

ایرانی که در قله برودپیک ناپدید و در

سکوت کوهستان مدفون شدند. ناصری هم

ناپدید شد و کسی نتوانست ردپایی از او

پیدا کند، اما یک تفاوت عمده میان این دو

صعود وجود دارد و آن هم به نوع برخورد و

واکنش فدراسیون و باز خورد این دو خبر

در رسانه ها برم یگردد. دو صعود بدون

بازگشت صورت میگیرد؛ یکی در سال 90

و دیگری در سال 92 . در صعود سال 90

فدراسیون به ارسال دسته گل و یک پیام

تسلیت قناعت می کند اما در صعود دوم

و ناپدید شدن سه کوهنورد جوان ایرانی،

فدراسیون کوهنوردی، رسانه ها را بیشتر

درگیر این داستان می کند. تا جایی که

مراسم نکوداشت برگزار می شود و کوچهای

به یادگار به نامشان زده میشود و حتی

هنرمندان هم به یاد زنده نگه داشتن نام

این سه کوهنورد در حرکتی نمادین اقدام

به صعود به قله دماوند می کنند. اگرچه همه

این کارها باعث بازگشت سه جوان کوهنورد

کشورمان نمی شود و داغ نبودنشان در دل

خانواد ههایشان برای همیشه می ماند اما

می تواند تا حدودی تسکین دهنده غم آن ها

باشد، از این بابت که جسارت پسران شان بر

کسی پوشیده نبوده است و نام این جوانان

هم به مانند دیگر ورزشکاران در تاریخ این

مرز و بوم جاودانه است. در آن سوی داستان

خانواده ناصری قرار دارند که از فرزندشان به

آن شکل که شایسته است تقدیر نشد. او هم

برای افتخارآفرینی و اهتزاز پرچم ایران در

بلندای مرتفع ترین قله جهان اقدام نموده

بود که غوغای کوهستان او را اسیر خود

کرد. با وجود اینکه فدراسیون قول همکاری

داده و اعلام کرده بود که هلی کوپتری برای

جست وجو در اختیار خانواده ناصری قرار

خواهد داد اما هیچ کدام از این قولها عملی

نشد تا جعفر ناصری بدون هیچ اثر و نشانی

در قله های نپال برای همیشه آرام بگیرد.

حالا پس از گذشت دو سال و چند ماه

خانواده ناصری با ارسال مستنداتی سعی در

توضیح این موضوع دارند که چرا ناصری و

امثال او راه قله های بزرگ و صعب العبور را

در پیش می گیرند و خطر می کنند و البته

مورد بی مهری قرار می گیرند

مجوزهای تو خالی بلای جان کوهنوردان

یاداشتی از صادق ناصری در ایران ورزشی 

 

چند سالی است که شاهد به اهتزاز

درآمدن پرچم مقدس کشور به فراز قله های

بلند جهان هستیم. کوه های سر به فلک

کشیده ای که در زیر گام های قهرمانان

ایرا نزمین سرتعظیم فرود می آورند و گاهی

همین کوه ها آرامگاه ابدی آنها م یشود ولی

نه در خاک بلکه در لابلای یخچال های

عظیم که تصور آن نیز قابل تحمل نیست!

شاید عده ای بر این تصور باشند که آیا

نیاز است که انسان جان خود را در این راه

بگذارد؟ آیا کسی آنها را مجبور به این کار

کرده است؟ آیا بر سرقله چیزی هست که

ما نم یدانیم؟

خیر. هیچ اجباری در این کار نیست

ولی بر سرقله چیزی هست که ما نمی دانیم.

همان چیزی که یک ورزشکار به خاطر آن

از عزیزترین چیزهایش م یگذرد و حتی در

بعضی موارد با فروختن خانه و اتومبیلش

به این سفر میرود و تنها یار سفرش را

چیزی قشن گتر از یک پرچم نم یبیند. آری

این همان عشق است که بعض یها آن را

در جای دیگر جست وجو م یکنند و این

قهرمانان آن را بر فراز قله ها و اما خطر

همیشه با آنهاست.

در پس منزل لیلی که خطرهاست در

آن

شرط اول قدم آنست که عاشق باشی

اگر صعود کنند، بهر هاش را کس دیگر

خواهد برد و اگر صعود نکنند باید تحقیر

شوند که چرا رفتی و این همه هزینه

کردی؛ و همین تحقیر به صعود نکردن ها

باعث می شود که صعود به هر قیمتی انجام

گیرد و اگر جانش را از دست بدهد برای

همیشه محکوم است به بی تجربگی، عجله ،

اشتباه و نداشتن برنامه چرا که او دیگر

نیست از خود دفاعی بکند و باید در زیر آن

ی خها هم سرزنش شود؛ و حتی دنبال جسد

وی نیز نخواهند رفت

مجوزی که از صعود سخت تر است

همان کسانی که بعد از مرگ این

قهرمانان دسته گلی برای خانواد هاش

م یبرند و جالب است که آن را جزو

حمای تهای خود می دانند؛ اگر مجوز

داده باشند سکوت م یکنند و چهره

خود را مظلوم نشان می دهند و اگر

مجوز نداده باشند خیالشان راحت است،

چرا که هیچ مسوولیتی ندارند ولی باید

گفت تقصیر زیادی متوجه خود آنها

است چرا که ما هها برای دادن همین

مجوز ورزش کار را از نظر روحی آزار

می دهند و حتی مبلغی نیز از او دریافت

می کنند؛ مجوزی که به قول دوستان از

خود صعود هم سخت تر است؛ یا برای

گرفتن ارز دولتی که منوط به داشتن

همین مجوز است ماه ها باید تلاش کنند

و آن هم در دقیقه 90 و با استر سهای

فراوان آیا به دست آنها برسد یا نه؟ و یا

اینکه او و خانواد هاش را روزهای آخر با

گرفتن تعهد محضری بدرقه م یکنند که

حداقل مدرکی برای تبرئه خود در دست

داشته باشند که اگر بلایی به سرت آمد

روی ما حساب نکن. وقتی او را بدون

پزشک که اصلی ترین موضوع است راهی

هیمالیا م یکنند، وقتی او را بدون یک

راهنمای با تجربه که حداقل چند صعود

بالای 8000 متر داشته باشد راهی این

سفر پرخطر م یکنند و داشتن پزشک و

راهنما را به جیب خود ورزش کار واگذار

م یکنند، وقتی هزینه های پیش بینی

شده از جمله اجاره هلی کوپتر در مواقع

اضطراری به عهده خود ورزش کار است

به نوعی از همان اول پشت ورزشکار را

خالی می کنند و تمام این فشارها در

ارتفاع 8000 متر یعنی منطقه مرگ

به سراغ آنها می آید؛ منطق های که اگر

کوچکترین فشار روحی داش ته باشی

کوچکترین اش تباه به قیمت از دست

دادن جانت تمام خواهد شد. منطق های

که هیچ گونه جذبی در بدن صورت

نم یگیرد و تصمی مگیری به حداقل

م یرسد و بیشتر حوادث مغزی و ریوی

در این ارتفاع صورت م یگیرد، پس

می بایست خاطری آسوده داشت نه به

فکر بدهی های بعد از صعود بود.

ولی بارها دیده ایم که قدرتی مافوق

به این قهرمانان کمک م یکند. آری

غیرت. غیرت ایرانی کلمه ای که زنده

یاد جعفر ناصری بارها در قله ماناسلو به

آن اشاره کرد ولی منظورش را یک سال

بعد فهمیدیم. کمبودها، کم لطفی ها،

مجوزهای ب یپشتوانه! م یخواست بگوید

که از غیرت خود مایه م یگذارد؛ با دست

خالی و بدون هیچ حمایتی. ولی به عده ای

که اینگونه صعودها را که با دل و جان انجام

می شود صعودهای انتحاری می نامند، باید

بگوییم که این صعودها انتحاری نیست؛

جسارت و جرأت است و باید به خاطر

داشت که عشق و موفقی تهای بزرگ

مستلزم ریسک های بزرگ هستند. باید

با کوه جنگید تا موفق شد و مطمئناً

اگر جسارت و جرأت نبود هنوز اورست

فتح نشده بود و ادموند هیلاری هنوز

در کمپ یک به انتظار رویای صعود

نشسته بود. آری هدف قله است، چرا که

برای همین قله است که به او می گویند

ادموند هیلاری. باید بگوییم که عملکرد

فدراسیون کوهنوردی به عنوان متولی

ورزش کوهنوردی مناسب نبوده و کسانی

که حتی با مجوز فدراسیون کوهنوردی

صعود کرد هاند و صعود آنها نیز موفق

اعلام شده، فقط ب یخبری، پاداش شان

شده است. چرا فدراسیون کوهنوردی

از صعود زنده یاد جعفر ناصری که کاملاً

قانونی و موفق بود هیچ نامی نبرد و تلاش

در بی خبر گذاشتن این صعود شد؟ 

 

با این بی مهر یها کسی برای گرفتن مجوز رغبتی دارد؟

تا چه حد تجربیات تلخ و شیرین دورانی

باید گفت وقتی کوهنوردان بی پشتوانه بودن اینگونه مجوزها را می بینند

هیچ گاه خود را برای گرفتن آن به زحمت نمی اندازند. با تمام این

مشکلات صعود انجام میشود و افتخاراتش برای ایران می ماند و ایرانی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد