غوغای ستارگان

اوج آسمان

امشب در سر شوری دارم 
امشب در دل نوری دارم 
باز امشب در اوج آسمانم 
رازی باشد 
با 
ستارگانم 
امشب یکسر شوق و شورم 
ازین عالم گویی دورم 


از شادی پرگیرم 
که 
رسم به فلک 
سرود هستی خوانم در بَر 
حور و ملک 
در آسمانها غوغا فکنم 
سبو بریزم 
ساغر شکنم 
*** 
امشب یکسر شوق و شورم 
ازین عالم گویی دورم 
*** 
با ماه و پروین سخنی گویم 
وز روی مه خود،اثری جویم 
جان یابم زین شبها

ماه و زهره را به طرب آرم 
از خود بیخبرم 
ز شعف دارم 
نغمه ای بر لبها

 

                                                       دو رفیق

دیواره بیستون ، مسیر قرارگاه ، جانپناه کام اژدها . تیر ماه 94

در گرماگرم محبت ودوستی در کنار مربی خستگی ناپذیر دیواره ها ،مثل همیشه صعودی لذت بخش ودلچسب داشتم ،همانطور که می دانید دیواره بیستون با تمام خصوصیات چهار فصل سال، سنگنوردی ودیواره نوردی از آن شرایط خاصی را می طلبد ... درمیان گرمای دیواره وگاهی در سایه سار همیشه پر مهر صخره ها جای دوستان خالی بود . 

سر طناب استاد محمد باقر عیوضی

جانپناه کام اژدها

جمعه4/2/94 سفری به ارتفاعات اولان

 موقعیت جغرافیایی :کوه آبدالان {اولان ) در 45 کیلومتری محور سنندج ، کامیاران در روستای نشور علیا واقع گردیده ، ارتفاع این کوه 2960متر از سطح دریا می باشد.

جاذبه های اولان:
از جاذبه های اولان هرچه بگم باز کم گفته ام اما اگر پر حرفی کنم شاید در حوصله دوستان نباشد. اما موضوع این است که با احداث جاده های پیچ در پیچ در دل کوه طبیعت بکر وزیبای اولان در معرض تخریب جدی قرار گرفته است و هر سال نسبت به سال گذشته تخریب بیشتر شده ،البته اقدام خود سرانه اهالی روستا های نشور هم برای حمل محصول توت فرنگی قرمز به بازار هم کم تاثیر نبوده است ،اما خطر جدی است ،واقعا حیف است آن همه پوشش گیاهی، درخت ودرختچه و لاله های واژگونش به علت ندانم کاری از بین برود.

گل

ندانستی که گل حقیقت آفتاب است

نه درخت

در آفتاب بنشینیم

تا گل کنیم.

احمد رضا احمدی

سنگ و تمرین

نوروز94

 

نوروزتان پیروز

هلیا

هلیا!

گریز، اصل زندگی ست...

گریز از هر آنچه اجبار را توجیه می‏کند.

بیا بگریزیم!

ما همه در اسارت خاک بودیم.

ما، از خاک نبود که گریختیم

از آنها گریختیم که حرمت زمین را به گام های آلوده می‏شکستند.

هلیای من!

ما را هیچ کس نخواهد پایید، و هیچ کس مدد نخواهد کرد.

می‏توان به سوی رهایی گریخت؛

اما بازگشت به اسارت نابخشودنی ست.

ما در روزگاری هستیم، هلیا، که بسیاری چیزها را می‏توان دید و باور نکرد

و بسیاری چیزها را ندیده باور کرد.

هلیا!

یک سنگ بر پیشانی سنگی کوه خورد،

کوه خندید و سنگ شکست.

یک روز، کوه می شکند؛

خواهی دید...

"نادر ابراهیمی"

 

تاریخ