صادق ناصری
گاهی به این فکر میافتیم: چرا کوهنوردی؟ ورزشی که این همه خطر در کمینش نشسته. آنهم در منطقه هیمالیا. منطقهای که دوست و غریبه نمیشناسد و حتی بهترین کوهنوردان دنیا را اسیر خطرات خود کرده و بلعیده است ولی با وجود این، عشق به این ورزش رشد روبهافزونی داشته است، چراکه حس ماجراجویی در ذات انسان نهفته است و از آن گذشته نام کوه بارها در قرآنکریم ذکر شده و بارها به آنها قسم خورده شده است و حتی اکثر پیامبران ما در کوه به رسالت رسیدهاند. پس باید به ورزش کوهنوردی بهعنوان یک ورزش مقدس نگریست چون هیچ مدال، سکو و هیچ تشویقکنندهای ندارد و فقط عشق است
که در این ورزش حرف اول را میزند. ولی موضوعی که این روزها دغدغه این ورزش شده است بحث مجوز شورای برونمرزی است، ولی آیا مجوز شورا دردی را هم دوا میکند؟ یعنی اگر کسی مجوز داشت، به استقبالش میروند؟ یا اگر اتفاقی برایش افتاد، به امدادش میشتابند؟ باید بگویم تا امروز که خیر! حداقل درخصوص برادرم جعفر ناصری. کوهنوردی که سال گذشته با اقتدار قله 8163متری «ماناسلو» در هیمالیای نپال را زیرپا نهاد و همچنین تجربیات متعدد هیمالیانوردی را دارا بود، او عضو اولین تیمملی یخنوردی کشور در کرهجنوبی بود ولی متاسفانه در هنگام بازگشت از قله ماناسلو که چهارمین کوه خطرناک دنیا محسوب میشود، دچار حادثه شد و پیکرش نیز از ارتفاع هشتهزارمتری به لطف داشتن مجوز، هیچگاه بازنگشت. حال بحث اینجاست؛ چرا مجوزی که او گرفته بود و برای آن اردوهای بسیاری گذرانده بود تا مورد تایید فدراسیون واقع شود، در جستوجو و انتقال پیکرش به کشور نقشی نداشت؟ و هیچگونه عملیات جستوجویی برای یافتن زنده یا مردهاش صورت نگرفت و فقط برای آرامکردن خانواده جعفر ناصری ابراز داشتند که ما پروازهای متعدد هوایی روی منطقه انجام دادهایم و هیچگونه نتیجهای نگرفتهایم، حال این سوال پیش میآید؛ اگر روزهای اول باتوجه به داشتن مجوز، امدادی درخصوص یافتن ایشان صورت میگرفت، شاید زنده او را مییافتند و حالا آن قهرمان زنده بود و خانوادهاش تا آخرعمر عذابوجدان نداشتند که چرا به کمکش نرفتند، چرا به حرفهای فدراسیون اعتماد کردند و چرا...